معنی فارسی overabounded

B1

در بیش از حد وجود داشتن.

Having existed in excess or abundance.

example
معنی(example):

پس از کمپین اهدا، تجهیزات بیش از حد بود.

مثال:

The supplies were overabounded after the donation drive.

معنی(example):

آنها متوجه شدند که بودجه آنها به خاطر سود غیرمنتظره بیش از حد است.

مثال:

They found that their budget had been overabounded by the unexpected profits.

معنی فارسی کلمه overabounded

:

در بیش از حد وجود داشتن.