معنی فارسی overabounding
B1بیش از حد و سرشار از چیزی، به طور خاص در زمینه کیفیت یا مقدار.
Exceedingly abundant or overflowing; excessively full or filled.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
باغ در بهار پر از گل بود.
مثال:
The garden was overabounding with flowers in the spring.
معنی(example):
او از خبر ترفیع خود شادی فراوانی را احساس کرد.
مثال:
She felt overabounding joy at the news of her promotion.
معنی فارسی کلمه overabounding
:
بیش از حد و سرشار از چیزی، به طور خاص در زمینه کیفیت یا مقدار.