معنی فارسی overabusiveness

B2

وضعیتی که در آن فرد به طور مداوم اذیت و آزار می‌دهد.

The quality or state of being excessively abusive.

example
معنی(example):

بیش از حد ستمگر بودن کلماتش به احساسات او آسیب زد.

مثال:

The overabusiveness of his words hurt her feelings.

معنی(example):

بیش از حد ستمگر بودن او در محل کار تحمل نمی‌شد.

مثال:

His overabusiveness was not tolerated in the workplace.

معنی فارسی کلمه overabusiveness

: معنی overabusiveness به فارسی

وضعیتی که در آن فرد به طور مداوم اذیت و آزار می‌دهد.