معنی فارسی overadorned
B1چیزی که بیش از حد با تزئینات زینت داده شده است.
Decorated or embellished excessively.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کیک بسیار زینتدار شده سخت بود که خورده شود.
مثال:
The overadorned cake was difficult to eat.
معنی(example):
اتاق او با بیش از حد پوسترها به شدت زینتدار به نظر میرسید.
مثال:
His room looked overadorned with too many posters.
معنی فارسی کلمه overadorned
:
چیزی که بیش از حد با تزئینات زینت داده شده است.