معنی فارسی overadvice

B1

مشاوره یا نصیحتی که بیش از نیاز یا لازم است و ممکن است نتیجہ‌ای معکوس داشته باشد.

The act of giving excessive advice in a situation where less would suffice.

example
معنی(example):

گاهی اوقات زیاد مشاوره می‌تواند آزاردهنده باشد.

مثال:

Sometimes too much advice can be overwhelming.

معنی(example):

دوستان او نیت خوبی داشتند، اما بیش از حد نصیحت کردند.

مثال:

Her friends meant well, but they gave her overadvice.

معنی فارسی کلمه overadvice

: معنی overadvice به فارسی

مشاوره یا نصیحتی که بیش از نیاز یا لازم است و ممکن است نتیجہ‌ای معکوس داشته باشد.