معنی فارسی overanimatedly
B1به طرز افراطی و پرانرژی رفتار کردن یا عمل کردن.
In an excessively animated or lively manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول نمایش به طور افراطی و پرانرژی عمل کرد.
مثال:
She acted overanimatedly during the play.
معنی(example):
حرکات او به طور افراطی بزرگنمایی شده بود.
مثال:
His gestures were overanimatedly exaggerated.
معنی فارسی کلمه overanimatedly
:
به طرز افراطی و پرانرژی رفتار کردن یا عمل کردن.