معنی فارسی overassumed

B1

بیش فرض شده، اشاره به انتظارات یا باورهایی که بیش از حد بر اساس حدس و گمان شکل گرفته‌اند.

Assumed to an excessive degree.

example
معنی(example):

او سطح تعهد تیمش را بیش از حد فرض کرده‌بود.

مثال:

He overassumed the level of commitment from his team.

معنی(example):

انتظارات بیش از حد فرض شده به ناامیدی منجر شد.

مثال:

The overassumed expectations led to disappointment.

معنی فارسی کلمه overassumed

:

بیش فرض شده، اشاره به انتظارات یا باورهایی که بیش از حد بر اساس حدس و گمان شکل گرفته‌اند.