معنی فارسی overbig

B1

بزرگتر از آنچه که لازم است یا معمولی باشد.

Excessively large; larger than necessary.

example
معنی(example):

چمدان بسیار بزرگ حمل کردنش دشوار بود.

مثال:

The overbig suitcase was difficult to carry.

معنی(example):

او یک پیراهن بسیار بزرگ پوشید که عجیب به نظر می‌رسید.

مثال:

He wore an overbig shirt that looked odd.

معنی فارسی کلمه overbig

:

بزرگتر از آنچه که لازم است یا معمولی باشد.