معنی فارسی overbragged
B1فعل گذشته 'overbrag' که به معنای بیش از حد خودستایی کردن در گذشته است.
The past tense of overbrag, indicating one has boasted excessively.
- VERB
example
معنی(example):
او درباره ترفیع آخریش بیش از حد خودستایی کرده است.
مثال:
He has overbragged about his last promotion.
معنی(example):
آنها در طول جلسه اغلب بیش از حد خودستایی کردند.
مثال:
They often overbragged during the meeting.
معنی فارسی کلمه overbragged
:فعل گذشته 'overbrag' که به معنای بیش از حد خودستایی کردن در گذشته است.