معنی فارسی overbridging
B1عمل یا فرآیند پلسازی مکرر و غیر ضروری، که میتواند منجر به ناکارآمدی یا مشکلات دیگر شود.
The act of constructing too many bridges.
- VERB
example
معنی(example):
بیش از حد پل سازی در بسیاری از پروژههای ساخت و ساز قابل مشاهده است.
مثال:
Overbridging can be seen in many construction projects.
معنی(example):
معمار از بیش از حد پلسازی در این منطقه انتقاد کرد.
مثال:
The architect criticized the overbridging of the area.
معنی فارسی کلمه overbridging
:
عمل یا فرآیند پلسازی مکرر و غیر ضروری، که میتواند منجر به ناکارآمدی یا مشکلات دیگر شود.