معنی فارسی overbrightly
B1به طرز غیرمعمولی روشن، غالباً به توصیف رنگها یا شخصیتها استفاده میشود.
In an excessively bright or vivid manner, often used to describe colors or personalities.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غیرمعمولی به همه در اتاق لبخند زد.
مثال:
She smiled overbrightly at everyone in the room.
معنی(example):
پیراهن او با رنگهای روشن غیرمعمولی توجه همه را جلب کرد.
مثال:
His overbrightly colored shirt caught everyone's attention.
معنی فارسی کلمه overbrightly
:به طرز غیرمعمولی روشن، غالباً به توصیف رنگها یا شخصیتها استفاده میشود.