معنی فارسی overbrush
B1استفاده بیش از حد از برس یا ابزار بر روی سطحی که منجر به تغییرات منفی در نتیجه نهایی میشود.
To brush a surface too much, leading to negative effects on the final result.
- VERB
example
معنی(example):
او تمایل دارد که نقاشیهایش را بیش از حد برس کشی کند و این باعث میشود که آنها شلوغ به نظر برسند.
مثال:
He tends to overbrush his paintings, making them look too busy.
معنی(example):
بیش از حد برس کشیدن میتواند بافت سطح را خراب کند.
مثال:
Overbrushing can ruin the texture of the surface.
معنی فارسی کلمه overbrush
:استفاده بیش از حد از برس یا ابزار بر روی سطحی که منجر به تغییرات منفی در نتیجه نهایی میشود.