معنی فارسی overbumptiousness

B2

خودبزرگ‌بینی، وقتی که کسی به شدت خود را بزرگتر از آنچه که هست می‌بیند و به عبارتی خود را مهم‌تر و شایسته‌تر از دیگران تصور می‌کند.

Excessive self-importance or arrogance.

example
معنی(example):

بیش از حد خودبزرگ‌بینی او باعث شد که دیگران نتوانند با او کار کنند.

مثال:

His overbumptiousness made it difficult for others to work with him.

معنی(example):

بیش از حد خودبزرگ‌بینی دانش‌آموز در طول ارائه موجب ناراحتی شد.

مثال:

The student's overbumptiousness during the presentation was off-putting.

معنی فارسی کلمه overbumptiousness

:

خودبزرگ‌بینی، وقتی که کسی به شدت خود را بزرگتر از آنچه که هست می‌بیند و به عبارتی خود را مهم‌تر و شایسته‌تر از دیگران تصور می‌کند.