معنی فارسی overburdensome
B2بیش از حد بار، به شکلی که مسئولیتها یا الزامات بسیار سنگین و کنترلکننده باشند.
Too much of a burden or too imposing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قوانین برای کسبوکارهای کوچک بیش از حد سنگین تلقی شدند.
مثال:
The regulations were found to be overburdensome for small businesses.
معنی(example):
خواستههای او بسیار سنگین بود و موجب فشار به کارکنان شد.
مثال:
Her demands were overburdensome and led to stress among the staff.
معنی فارسی کلمه overburdensome
:بیش از حد بار، به شکلی که مسئولیتها یا الزامات بسیار سنگین و کنترلکننده باشند.