معنی فارسی overchased

B1

به معنای تعقیب کردن چیزی به طریقی که بیش از حد ضروری باشد.

Pursued or sought after excessively, resulting in negative consequences.

example
معنی(example):

منابع توسط سرمایه‌گذاران مشتاق بیش از حد تعقیب شدند.

مثال:

The resources were overchased by the eager investors.

معنی(example):

بازار املاک بیش از حد تعقیب شد که منجر به افزایش قیمت‌ها گردید.

مثال:

The property market became overchased, leading to inflated prices.

معنی فارسی کلمه overchased

: معنی overchased به فارسی

به معنای تعقیب کردن چیزی به طریقی که بیش از حد ضروری باشد.