معنی فارسی overchildishly
B1به طرز بیان یا اقداماتی اطلاق میشود که به طور غیرمعمول و نامناسب کودکانه است.
In a manner that is excessively immature or childish, often inappropriate for the situation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در کنفرانس به طرز بیش از حد کودکانانهای صحبت کرد که حضار را ناامید کرد.
مثال:
He spoke overchildishly at the conference, which disappointed the audience.
معنی(example):
طبیعت بازیگوش بیش از حد کودکانه او گاهی او را از وظایف جدی منحرف میکند.
مثال:
Her overchildishly playful nature sometimes distracts her from serious tasks.
معنی فارسی کلمه overchildishly
:
به طرز بیان یا اقداماتی اطلاق میشود که به طور غیرمعمول و نامناسب کودکانه است.