معنی فارسی overcoldly

B1

به شکلی بیش از حد سرد و بی‌احساس.

In an excessively cold or unfeeling manner.

example
معنی(example):

او به طور سرد و بی‌احساس صحبت کرد.

مثال:

He spoke overcoldly, lacking emotional warmth.

معنی(example):

او نگرانی‌های او را به طرز سردی رد کرد.

مثال:

She overcoldly dismissed his concerns.

معنی فارسی کلمه overcoldly

: معنی overcoldly به فارسی

به شکلی بیش از حد سرد و بی‌احساس.