معنی فارسی overcommand

B1

به معنای تسلط یا کنترل بیش از حد بر یک گروه یا وضعیت.

To exert excessive control or authority over someone or something.

example
معنی(example):

فرمانده تصمیم گرفت که بر نیروهای خود برای عملیات تسلط یابد.

مثال:

The general decided to overcommand his troops for the operation.

معنی(example):

تسلط بیش از حد می‌تواند به سردرگمی در میان رده‌ها منجر شود.

مثال:

To overcommand can lead to confusion among the ranks.

معنی فارسی کلمه overcommand

: معنی overcommand به فارسی

به معنای تسلط یا کنترل بیش از حد بر یک گروه یا وضعیت.