معنی فارسی overconsciousness
B1آگاهی بیشازحد، حالتی است که فرد نسبت به محیط و جزئیات بیشازحد آگاه است و ممکن است از آن احساس نگرانی کند.
An excessive state of awareness regarding oneself and one's surroundings.
- NOUN
example
معنی(example):
آگاهی بیشازحد او باعث شد که از صحبت در جلسات خودداری کند.
مثال:
Her overconsciousness led her to avoid speaking up in meetings.
معنی(example):
آگاهی بیشازحد میتواند توانایی عمل بهطور طبیعی را مختل کند.
مثال:
Overconsciousness can hinder one's ability to act naturally.
معنی فارسی کلمه overconsciousness
:
آگاهی بیشازحد، حالتی است که فرد نسبت به محیط و جزئیات بیشازحد آگاه است و ممکن است از آن احساس نگرانی کند.