معنی فارسی overcount
B1بیشتر از آنچه که باید تعداد چیزی را محاسبه کردن و عمداً یا ناخواسته به تعداد آن اضافه کردن.
To count something more than it actually is; to inflate the number.
- VERB
example
معنی(example):
آنها معمولاً تعداد شرکتکنندگان در رویدادها را بیش از حد برآورد میکنند.
مثال:
They tend to overcount the number of attendees at events.
معنی(example):
بهتر است هنگام برآورد منابع، بیش از حد شمارش نکنیم.
مثال:
It's better not to overcount when estimating resources.
معنی فارسی کلمه overcount
:بیشتر از آنچه که باید تعداد چیزی را محاسبه کردن و عمداً یا ناخواسته به تعداد آن اضافه کردن.