معنی فارسی overcriticizing
B1عمل انتقاد کردن به شیوهای که بیشتر از حد نیاز باشد.
The act of criticizing excessively.
- VERB
example
معنی(example):
از انتقاد بیش از حد در جلسات بازخورد خودداری کنید.
مثال:
Avoid overcriticizing during feedback sessions.
معنی(example):
او وقتی تحت فشار است، به انتقاد بیش از حد تمایل دارد.
مثال:
She tends to be overcriticizing when she is stressed.
معنی فارسی کلمه overcriticizing
:عمل انتقاد کردن به شیوهای که بیشتر از حد نیاز باشد.