معنی فارسی overcrossing
B1عمل عبور از حدود یا فضا به شیوهای که غیرمناسب یا نادرست باشد.
The act of crossing boundaries or personal space excessively.
- VERB
example
معنی(example):
عبور بیش از حد از فضای شخصی میتواند دیگران را ناراحت کند.
مثال:
Overcrossing into personal space can make others uncomfortable.
معنی(example):
او به خاطر عبور بیش از حد در مناظرات معروف است.
مثال:
He is known for overcrossing during debates.
معنی فارسی کلمه overcrossing
:عمل عبور از حدود یا فضا به شیوهای که غیرمناسب یا نادرست باشد.