معنی فارسی overdescribed

B1

در حالتی که یک موضوع بیش از حد نیاز توصیف شده و به پیگیری آن آسیب می‌زند.

Descriptive of something that has been elaborated excessively, often leading to confusion.

example
معنی(example):

این رمان به‌خاطر توصیف‌های زیادش مورد انتقاد قرار گرفت و دنبال کردن آن دشوار بود.

مثال:

The novel was criticized for being overdescribed, making it hard to follow.

معنی(example):

پرزنتیشن او بیش از حد توصیف‌شده بود و باعث شد که علاقه حضار کاهش یابد.

مثال:

His presentation was overdescribed, losing the audience's interest.

معنی فارسی کلمه overdescribed

:

در حالتی که یک موضوع بیش از حد نیاز توصیف شده و به پیگیری آن آسیب می‌زند.