معنی فارسی overdignity
B1احساس یا وضعیت داشتن بیش از حد عزت نفس، که میتواند به مشکلات ارتباطی یا اجتماعی منجر شود.
An excessive sense of dignity that may affect one’s social interactions negatively.
- NOUN
example
معنی(example):
افتخار زیاد او باعث شد که به نظر غیرقابل دسترس بیاید.
مثال:
His overdignity made him seem unapproachable.
معنی(example):
افتخار زیاد این رویداد هدف آن را تحت الشعاع قرار داد.
مثال:
The overdignity of the event overshadowed its purpose.
معنی فارسی کلمه overdignity
:
احساس یا وضعیت داشتن بیش از حد عزت نفس، که میتواند به مشکلات ارتباطی یا اجتماعی منجر شود.