معنی فارسی overdisciplined
B1افراد یا گروههایی که تحت انضباط بیش از حد قرار دارند، که میتواند به عوارض منفی روانی منجر شود.
Describes individuals who have experienced excessive discipline, potentially leading to negative psychological effects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کودکان به خاطر انضباط بیش از حد در خانه احساس خفگی میکردند.
مثال:
The children felt stifled by being overdisciplined at home.
معنی(example):
افرادی که بیش از حد منضبط هستند ممکن است با تردید دست و پنجه نرم کنند.
مثال:
Overdisciplined individuals may struggle with indecision.
معنی فارسی کلمه overdisciplined
:
افراد یا گروههایی که تحت انضباط بیش از حد قرار دارند، که میتواند به عوارض منفی روانی منجر شود.