معنی فارسی overedge

B1

به گونه‌ای طراحی شده که از لبه‌ها تجاوز کند یا فراتر برود.

To extend beyond the edge or limit; often refers to design elements that protrude.

example
معنی(example):

این میز به گونه‌ای طراحی شده بود که به دیوار برسد برای ظاهری مدرن.

مثال:

The table was designed to overedge the wall for a modern look.

معنی(example):

او کفش‌هایی را ترجیح می‌دهد که طراحی سبک‌های سنتی را تضعیف کند.

مثال:

He prefers shoes that overedge the design of traditional styles.

معنی فارسی کلمه overedge

: معنی overedge به فارسی

به گونه‌ای طراحی شده که از لبه‌ها تجاوز کند یا فراتر برود.