معنی فارسی overfleshed

B1

حالت یا ظاهری که در آن برای نشان دادن حجم یا بافت به طور غیرطبیعی به یک جسم اضافه شده است.

Having an excessive amount of flesh or meat; often used in the context of art or design to describe a bulky appearance.

example
معنی(example):

هنرمند سبک بیش از حد گوشتی را برای مجسمه‌هایش ترجیح داد.

مثال:

The artist preferred the overfleshed style for her sculptures.

معنی(example):

برخی طراحی شخصیت‌ها را به عنوان بیش از حد گوشتی نقد کردند.

مثال:

Some critiqued the character designs as being overfleshed.

معنی فارسی کلمه overfleshed

: معنی overfleshed به فارسی

حالت یا ظاهری که در آن برای نشان دادن حجم یا بافت به طور غیرطبیعی به یک جسم اضافه شده است.