معنی فارسی overfought

B1

بیش از حد درگیر شدن در یک کار یا نبرد، که می‌تواند به بی‌نظمی یا مشکل منجر شود.

Having too much fighting or conflict, leading to confusion or chaos.

example
معنی(example):

نبرد با شرکت کنندگان بیش از حد زیاد، بیش از حد کشته شده بود.

مثال:

The battle was overfought with too many participants.

معنی(example):

او فکر می‌کرد که فیلم بیش از حد کشته شده و پیچیده است.

مثال:

He thought the movie was overfought and complicated.

معنی فارسی کلمه overfought

: معنی overfought به فارسی

بیش از حد درگیر شدن در یک کار یا نبرد، که می‌تواند به بی‌نظمی یا مشکل منجر شود.