معنی فارسی overfrailly
B1به طرز بیش از حد شکننده، به طور خاص به وضعیت بیان یا عملکرد اشاره دارد.
In a manner that is excessively weak or fragile.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز بیش از حد ضعیفی صحبت کرد، به طوری که دیگران سخت میتوانستند او را بشنوند.
مثال:
He spoke overfrailly, making it hard for others to hear him.
معنی(example):
او به طریقهای بیش از حد ضعیف حرکت کرد، گویی که به زودی میافتد.
مثال:
She moved overfrailly, as if she were about to fall.
معنی فارسی کلمه overfrailly
:
به طرز بیش از حد شکننده، به طور خاص به وضعیت بیان یا عملکرد اشاره دارد.