معنی فارسی overfrailty
B1بیش از حد ضعیف و شکننده بودن، که باعث میشود شخص در فعالیتهای روزمره با مشکل مواجه شود.
Excessive weakness or fragility that affects daily activities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زنانگی او باعث شد که بالا رفتن از پلهها برایش دشوار باشد.
مثال:
Her overfrailty made it difficult for her to climb the stairs.
معنی(example):
او نگران آسیبپذیری بیش از حدش بود وقتی در ورزشها شرکت کرد.
مثال:
He worried about his overfrailty when participating in sports.
معنی فارسی کلمه overfrailty
:
بیش از حد ضعیف و شکننده بودن، که باعث میشود شخص در فعالیتهای روزمره با مشکل مواجه شود.