معنی فارسی overgeneralized
B2حدوداً معادل با تعمیم بیش از حد یک نتیجه‌گیری به شکل نادرست.
Having been generalized excessively; lacking specificity.
- verb
verb
معنی(verb):
To discuss or regard something in terms that are too general, and thereby ignore significant details or differences.
example
معنی(example):
بیانیه بیش از حد تعمیم‌یافته، واقعیت را به درستی نشان نداد.
مثال:
The overgeneralized statement did not reflect the true situation.
معنی(example):
نظرات بیش از حد تعمیم‌یافته او می‌تواند گمراه‌کننده باشد.
مثال:
His overgeneralized views can be misleading.
معنی فارسی کلمه overgeneralized
:
حدوداً معادل با تعمیم بیش از حد یک نتیجه‌گیری به شکل نادرست.
