معنی فارسی overgot
B1بیش از حد در کاری مشغول شدن به طوری که جنبههای دیگر را فراموش کرد.
To become excessively involved or engrossed in something.
- VERB
example
معنی(example):
او بیش از حد در پروژه مشغول شد و زمان را از دست داد.
مثال:
He overgot too involved in the project and lost track of time.
معنی(example):
آنها بیش از حد در برنامههایشان وارد شدند و ایده اصلی را فراموش کردند.
مثال:
They overgot their plans and forgot the original idea.
معنی فارسی کلمه overgot
:
بیش از حد در کاری مشغول شدن به طوری که جنبههای دیگر را فراموش کرد.