معنی فارسی overgovern
B1حکومت یا نظارت کردن به صورت بیش از حد، تا جایی که آزادی یا استقلال افراد را تحت تأثیر قرار دهد.
To govern or manage with excessive control or restrictions.
- VERB
example
معنی(example):
برخی از کارشناسان میگویند که شهر تمایل دارد که به شدت بر ساکنان خود حکومت کند.
مثال:
Some experts argue that the city tends to overgovern its residents.
معنی(example):
اگر یک شرکت به شدت بر کارمندانش حکومت کند، ممکن است به نارضایتی منجر شود.
مثال:
If a company overgoverns its employees, it may lead to dissatisfaction.
معنی فارسی کلمه overgovern
:
حکومت یا نظارت کردن به صورت بیش از حد، تا جایی که آزادی یا استقلال افراد را تحت تأثیر قرار دهد.