معنی فارسی overimposed

B1

تحمیل شده به صورت بیش از حد، به معنای وضع قوانین یا محدودیت‌هایی است که به طور ناعادلانه و غیرمنصفانه به دیگران اعمال می‌شود.

Restrictions or rules that have been unfairly imposed beyond reasonable limits.

example
معنی(example):

محدودیت‌های بیش از حد تحمیل شده باعث ناامیدی در میان تیم شد.

مثال:

The overimposed restrictions caused frustration among the team.

معنی(example):

آنها احساس می‌کردند که با قوانین جدید در کار تحت فشار قرار گرفته‌اند.

مثال:

They felt overimposed by the new regulations at work.

معنی فارسی کلمه overimposed

: معنی overimposed به فارسی

تحمیل شده به صورت بیش از حد، به معنای وضع قوانین یا محدودیت‌هایی است که به طور ناعادلانه و غیرمنصفانه به دیگران اعمال می‌شود.