معنی فارسی overlanding

B1

سفر با وسیله‌ای مانند خودرو با هدف کاوش و گشت‌زنی در مناطق دور افتاده و طبیعت.

Traveling overland, typically in a vehicle, to remote locations, often for adventure.

verb
معنی(verb):

To transport (especially sheep or other farm animals) over land

معنی(verb):

To travel across land

example
معنی(example):

سفرهای برون‌مرزی به ماجراجویان امکان می‌دهد تا مناطق دورافتاده را کاوش کنند.

مثال:

Overlanding allows adventurers to explore remote areas.

معنی(example):

او از سفر‌های برون‌مرزی با وسیله نقلیه خارج از جاده‌اش لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys overlanding in his off-road vehicle.

معنی فارسی کلمه overlanding

: معنی overlanding به فارسی

سفر با وسیله‌ای مانند خودرو با هدف کاوش و گشت‌زنی در مناطق دور افتاده و طبیعت.