معنی فارسی overlaxly

B1

به روشی که راحت و بی‌دقت باشد؛ به‌گونه‌ای که استانداردهای دقیق رعایت نشوند.

In a manner that is excessively careless or lax.

example
معنی(example):

او وظیفه را به طور بیش از حد راحت انجام داد و منجر به خطا شد.

مثال:

She completed the task overlaxly, leading to errors.

معنی(example):

گزارش به طور بیش از حد راحت نوشته شد و جزئیات مهمی را از دست داد.

مثال:

The report was written overlaxly, missing important details.

معنی فارسی کلمه overlaxly

: معنی overlaxly به فارسی

به روشی که راحت و بی‌دقت باشد؛ به‌گونه‌ای که استانداردهای دقیق رعایت نشوند.