معنی فارسی overleveraged

B2

وضعیتی که در آن فرد یا شرکتی با بدهی زیادی نسبت به دارایی‌های خود مواجه است.

Having more debt than equity or assets, making one financially risky.

adjective
معنی(adjective):

Subject to excessive leverage

example
معنی(example):

وضعیت بیش از حد بدهی شرکت آن را در برابر تغییرات بازار آسیب‌پذیر کرد.

مثال:

The company's overleveraged position made it vulnerable to market changes.

معنی(example):

او فهمید که بیش از حد وام گرفتن می‌تواند به دردسر مالی منجر شود.

مثال:

He realized that being overleveraged could lead to financial trouble.

معنی فارسی کلمه overleveraged

: معنی overleveraged به فارسی

وضعیتی که در آن فرد یا شرکتی با بدهی زیادی نسبت به دارایی‌های خود مواجه است.