معنی فارسی overloved

B1

احساس محبت بیش از حد به دلیل رفتارهای محبت آمیز.

Felt as being overly loved or cherished.

example
معنی(example):

او بعد از تمام هدایا احساس محبت بیش از حد کرد.

مثال:

She felt overloved after all the gifts.

معنی(example):

یک کودک ممکن است هنگام تعریف و تمجید دائمی احساس محبت زیاد کند.

مثال:

A child may feel overloved when constantly praised.

معنی فارسی کلمه overloved

: معنی overloved به فارسی

احساس محبت بیش از حد به دلیل رفتارهای محبت آمیز.