معنی فارسی overlusty
B1بیشازحد پرشور، اغلب به طور خاص به افراط در اشتیاق یا تمایل اشاره دارد.
Characterized by excessive desire or enthusiasm.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت بیشازحد علاقهمند او معمولاً او را به گرفتن خطرات وادار میکرد.
مثال:
His overlusty nature often led him to take risks.
معنی(example):
او از حالت بیشازحد پرشور او به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.
مثال:
She found his overlusty expression quite overwhelming.
معنی فارسی کلمه overlusty
:
بیشازحد پرشور، اغلب به طور خاص به افراط در اشتیاق یا تمایل اشاره دارد.