معنی فارسی overmitigated
B1حالت گذشته فعل 'overmitigate' که به معنای اینکه خطرات یا مشکلات بیش از حد کاهش یافتهاند، استفاده میشود.
Having been excessively reduced or minimized in potential risks or problems.
- VERB
example
معنی(example):
طرح بیش از حد کاهش یافته بود که منجر به تأخیرهای غیرضروری شد.
مثال:
The plan was overmitigated, resulting in unnecessary delays.
معنی(example):
مدیریت بسیاری از مسائل را بیش از حد کاهش داده بود که وضعیت را پیچیدهتر کرد.
مثال:
Many issues were overmitigated by management, complicating the situation.
معنی فارسی کلمه overmitigated
:
حالت گذشته فعل 'overmitigate' که به معنای اینکه خطرات یا مشکلات بیش از حد کاهش یافتهاند، استفاده میشود.