معنی فارسی overmitigating
B1عملی که در آن خطرات یا مشکلات به طور مفرط کاهش مییابند و منجر به مشکلات جدید میشود.
The act of excessively reducing or minimizing potential risks or problems.
- VERB
example
معنی(example):
کاهش بیش از حد خطرات میتواند به ناکارآمدی در جریان کار منجر شود.
مثال:
Overmitigating can lead to inefficiencies in the workflow.
معنی(example):
مدیر پروژه در حال کاهش بیش از حد است و باعث سردرگمی در میان تیم میشود.
مثال:
The project manager is overmitigating and causing confusion among the team.
معنی فارسی کلمه overmitigating
:
عملی که در آن خطرات یا مشکلات به طور مفرط کاهش مییابند و منجر به مشکلات جدید میشود.