معنی فارسی overmystified
B1حالت سردرگمی به دلیل پیچیدگی بیش از حد یا توضیحات مرموز.
Left in a state of confusion or bewilderment due to excessive complexity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بسیاری از افراد به خاطر اصطلاحات پیچیدهی استفاده شده در سخنرانی دچار سردرگمی شدند.
مثال:
Many were left overmystified by the complicated terminology used in the lecture.
معنی(example):
او به خاطر جزئیات پیچیده پروژه دچار سردرگمی شد.
مثال:
She felt overmystified by the intricate details of the project.
معنی فارسی کلمه overmystified
:
حالت سردرگمی به دلیل پیچیدگی بیش از حد یا توضیحات مرموز.