معنی فارسی overornamented

B1

به حالتی اشاره دارد که چیزی به شدت با زینت‌های غیرضروری و بی‌مورد تزئین شده است.

Adorned excessively, particularly in a way that is considered unnecessary.

example
معنی(example):

این کیک با تزئینات بسیار زیادی بیش از حد زینت شده بود.

مثال:

The cake was overornamented with too many decorations.

معنی(example):

سبک نوشتاری او اغلب به عنوان بیش از حد زینتی دیده می‌شود.

مثال:

Her writing style is often seen as overornamented.

معنی فارسی کلمه overornamented

: معنی overornamented به فارسی

به حالتی اشاره دارد که چیزی به شدت با زینت‌های غیرضروری و بی‌مورد تزئین شده است.