معنی فارسی overplump
B1پف کرده یا پر حجم به گونهای که غیرطبیعی به نظر برسد.
To be excessively puffed up or full, often in an unappealing way.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کیک بیش از حد پف کرده بود و برش زدن آن دشوار بود.
مثال:
The cake was overplump, making it hard to cut.
معنی(example):
لباس او به نظر میرسید که بیش از حد پف کرده و خوب نمیچسبید.
مثال:
Her dress seemed overplump and didn't fit well.
معنی فارسی کلمه overplump
:
پف کرده یا پر حجم به گونهای که غیرطبیعی به نظر برسد.