معنی فارسی overpoliced
B2حالتی که یک منطقه به دلیل احساس ناامنی یا کنترل شدید، به طور مداوم تحت نظارت است.
Subjected to excessive policing and surveillance, often leading to feelings of oppression.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برخی از جوامع احساس میکنند که تحت نظارت بیش از حد قرار دارند و حفاظت کمتری از آنها میشود.
مثال:
Some communities feel they are overpoliced and underprotected.
معنی(example):
این گزارش نشان داد که مناطق تحت نظارت بیش از حد اغلب ناامنتر هستند.
مثال:
The report highlighted that overpoliced areas are often less safe.
معنی فارسی کلمه overpoliced
:
حالتی که یک منطقه به دلیل احساس ناامنی یا کنترل شدید، به طور مداوم تحت نظارت است.