معنی فارسی overpossess

B1

به معنای داشتن یا کنترل بیش از حد بر چیزی، که می‌تواند به حالت‌های غیرمتعادل منجر شود.

To have or control something in an excessive manner, potentially leading to imbalance.

example
معنی(example):

غیرسالم است که اقلامی را که هرگز از آنها استفاده نمی‌کنید، بیش از حد در اختیار داشته باشید.

مثال:

It is unhealthy to overpossess items that you never use.

معنی(example):

او تمایل دارد که احساساتش را بیش از حد در خود نگه دارد و آنها را با دیگران به اشتراک نگذارد.

مثال:

She tends to overpossess her emotions, not sharing them with others.

معنی فارسی کلمه overpossess

: معنی overpossess به فارسی

به معنای داشتن یا کنترل بیش از حد بر چیزی، که می‌تواند به حالت‌های غیرمتعادل منجر شود.