معنی فارسی overprompt
B1عمل یا اقدام به درخواست یا تشویق بیشتر از حد نیاز.
To prompt excessively or beyond what is necessary.
- VERB
example
معنی(example):
او در طول بحثها به طور مفرط از دانشآموزانش سؤال میکند.
مثال:
He tends to overprompt his students during discussions.
معنی(example):
مدیر تصمیم گرفت که به طور مفرط تیم را برای عملکرد بهتر تحت فشار قرار دهد.
مثال:
The manager decided to overprompt the team for better performance.
معنی فارسی کلمه overprompt
:
عمل یا اقدام به درخواست یا تشویق بیشتر از حد نیاز.