معنی فارسی overregular
B1به حالتی اشاره دارد که در آن الگوها یا قوانین بهطور غیرطبیعی و بیش از حد رعایت میشوند.
Describing something as excessively regular or conforming to a pattern.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سخنرانی او بسیار منظم بود و باعث میشد که غیرطبیعی به نظر برسد.
مثال:
His speech was overregular, making it sound unnatural.
معنی(example):
برخی از سبکهای نوشتاری ممکن است بیش از حد منظم شوند اگر به اندازه کافی متنوع نباشند.
مثال:
Some writing styles can become overregular if not varied enough.
معنی فارسی کلمه overregular
:
به حالتی اشاره دارد که در آن الگوها یا قوانین بهطور غیرطبیعی و بیش از حد رعایت میشوند.