معنی فارسی overregularly
B1به معنای انجام کاری به طور مکرر و بیش از حد مرتب یا سازمانیافته.
To do something in a manner that is excessively regular or organized.
- ADVERB
example
معنی(example):
معلم تکالیف را به طور زیاد منظم در نظر گرفت که این باعث سردرگمی شد.
مثال:
The teacher graded the homework overregularly, resulting in confusion.
معنی(example):
او تمایل دارد که به طور زیاد منظم، ایمیلهایش را در طول روز بررسی کند.
مثال:
He tends to overregularly check his emails throughout the day.
معنی فارسی کلمه overregularly
:
به معنای انجام کاری به طور مکرر و بیش از حد مرتب یا سازمانیافته.