معنی فارسی overrestrain

B1

به معنای محدود کردن یا کنترل چیزی بیشتر از حد لازم.

To limit or control something excessively.

example
معنی(example):

معلم عادت داشت دانش‌آموزانش را در طول بحث‌ها بیش از حد محدود کند.

مثال:

The teacher tended to overrestrain her students during discussions.

معنی(example):

اگر خلاقیتمان را بیش از حد محدود کنیم، ممکن است از ایده‌های عالی غافل شویم.

مثال:

If we overrestrain our creativity, we may miss great ideas.

معنی فارسی کلمه overrestrain

: معنی overrestrain به فارسی

به معنای محدود کردن یا کنترل چیزی بیشتر از حد لازم.